کتاب بینایی

رمان‌های اجتماعی ـ سیاسی اغلب بسیار جنجال‌برانگیز و خواندنی‌اند. کتاب بینایی یکی از همین رمان‌ها است که در این مطلب بیشتر درباره آن صحبت خواهیم کرد. انتخابات، مشارکت مردم، تظاهرات و حکومت نظامی از جمله مسائلی‌اند که در کتاب بینایی راجع‌به آنها صحبت شده است. مردمانی که در سایه سنگین حکومت‌های مستبد و خودکامه زندگی می‌کنند، بیش از همه نیازمندند که نگرششان درباره مسائل اجتماعی و سیاسی را اصلاح کنند. با ما همراه باشید تا بیشتر راجع‌به این موضوعات صحبت کنیم.

ژوزه ساراماگو در کتاب بینایی راوی داستانی جذاب است که خواننده را به اصلاح نگرش ترغیب می‌کند، از اصلاح نگرش درباره زندگی گرفته تا اجتماع و سیاست. داستان کتاب بینایی تا حدود زیادی ادامه کتاب پرخواننده و مشهور کوری است. شخصیت‌های کتاب کوری در کتاب بینایی هم حضور دارند و همین امر بر جذابیت داستان افزوده است. 

کتاب بینایی

عنوان: بینایی
نویسنده: ژوزه ساراماگو
مترجم: اسدالله امرایی (پیشنهاد ما)
تعداد صفحه: ۳۰۹
انتشارات: مروارید (پیشنهاد ما)

درباره کتاب بینایی

نویسنده کتاب بینایی
داستان کتاب بینایی با صحنه انتخابات آغاز می‌شود. روز در حال پایان است و هیچ‌کسی برای رأی‌دادن نمی‌آید و حکومتی‌ها نگرانِ مشروعیت‌شان‌اند، که ساعت چهار عصر یک‌باره اغلب مردم پای صندوق می‌آیند. مسئولان، خوش‌حال از حضور اکثریت، شروع می‌کنند به شمارش آرا؛ ولی ناباورانه می‌بینند بیش‌ از ۷۵ درصد مردم به هیچ جناحی رأی نداده‌اند و رأی‌هایشان یکدست سفید است! متعجبانه فرایند رأی‌گیری را تکرار می‌کنند و این بار مردم ۸۳ درصد سفید رأی می‌دهند. حکومت، که خود را در برابر دشمنی می‌بیند که نه تسلیم می‌شود و نه می‌ایستد به مبارزه، از حکومت‌نظامی گرفته تا بمب‌گذاری هر کاری می‌کند تا اوضاع را کنترل کند. داستان این کشمکش با ورود شخصیت‌های اصلی ادامه می‌یابد.

بخش‌هایی از کتاب بینایی

«هنگامی که از آنها پرسیده می‌شود آیا رأی سفید داده‌اند، جواب می‌دهند که خیر چنین نکرده‌اند و اگر هم چنین کرده باشند، از حق قانونی خود استفاده کرده‌اند. هیچ‌کس نمی‌خواهد حرفی بزند. حتی افرادی که تحت بازجویی بودند نیز چیزی بروز ندادند و دستگاه دروغ‌سنج نیز نتوانست کاری از پیش ببرد. انگار یک قانون نانوشته در میان مردم بود که نباید درمورد چنین چیزی حرف بزنند. کم‌کم رأی سفید تبدیل به یک فحش شد که اگر آن را به کسی نسبت می‌دادی انگار به او توهین کرده بودی.»
«هنگامی که به دنیا می‌آییم، قراردادی را برای زندگی‌کردن امضا می‌کنیم، ولی سال‌ها بعد لحظاتی فرامی‌رسند که از خود می‌پرسیم چه‌کسی این قرارداد را به‌جای من امضا کرده است؟»
«[نخست‌وزیر پنجره را باز کرد] در آن دوردست‌ها خانه‌هایی را مشاهده کرد که پشت‌بام‌هایشان حالت تورفتگی داشتند. احساس دل‌تنگی برای پایتخت به او دست داد و به روزهای شادی که آرا باب‌میلشان بود حسرت خورد. یاد زمان‌هایی افتاد که با رخ‌دادن حوادث سیاسی نوعی سرگرمی برایشان حاصل می‌شد، که در حقیقت این حوادث از قبل تحت‌کنترل بودند و پیش‌بینی هم شده بودند. نه‌تنها هر موقع ضروری بود دروغ می‌گفتند، بلکه در زمان‌هایی که احتیاج بود، دقیقا روی مرز دروغ‌گویی حرکت می‌کردند.»

کورهایی که بینا شده‌اند

کتاب بینایی رمانی اجتماعی ـ سیاسی است که در سال ۲۰۰۴ با زبان پرتغالی و ۲۰۰۶ با ترجمه انگلیسی منتشر شد. شاید بتوان گفت ساراماگو در کتاب کوری نادانیِ اشخاص را و در کتاب بینایی نادانی حکومت را هدف نقادی‌اش قرار داده است؛ افرادی که در کتاب کوری با هاله‌ای سفید نابینا شده بودند حالا در کتاب بینایی، این سفیدی را به برگه‌های رأی منتقل می‌کنند. ساراماگو با تشبیه جهالت به کوری معتقد است نادانی نوعی بیماری مسری‌ است که بیش از هر زمانی انسان مدرن را به خود مبتلا کرده است.
ساراماگو سعی دارد در کتابش به خواننده یادآور شود که وقتی انسان‌ها ارزش‌های زندگی را پست می‌کنند، در واقع عقلانیت را منحرف می‌کنند و همین‌گونه است که مدام می‌بینند افرادی که در مسند قدرت و حکومتی خودکامه ایستاده‌اند کرامت انسانی را لگدمال می‌کنند. در نهایت، برای معرفی کتاب بینایی شاید بتوان این‌گونه گفت که اثری نمادگراست که علاوه بر روایت یک داستان جذاب، در پی اصلاح و تغییر نگرش مردم به مسائل روز و سیاست است.